نقد فیلم شجاع دل

ساخت وبلاگ

«شجاع دل» مل گیبسون حماسه جنگ خونین ویلیام والیس William Wallace جنگجوی افسانه ای است كه ملت خود را در جنگ با انگلیسی ها حدود سال 1300 رهبری كرده است. فیلم به نوعی جاه طلبانه است و احساسات ساده ای مثل عشق، وطن پرستی و خیانت را بزرگ كرده و از سبك شرح سفرهای تاریخی پرهیاهو اجتناب می كند. فضاهای آن سبز، مرطوب، حالی، گل آلود و ناهموار است.


درباره والیس چیز زیادی نمی دانیم، او را با عنوان شجاع دل می شناسیم و فقط می دانیم كه طبق یك شعر حماسی قدیمی، او فبائل اسكاتلند را با هم متحد كرده و جنگ های مشهوری در برابر انگلیسی ها قبل از اینكه به عنوان خائن دستگیر، شكنجه و اعدام شود، داشته است.

فریاد در حال مرگ والیس، وقتی بدنش روی چرخ دنده كشیده می شود، اینست : «آزادی!» كه دقیقاً برمبنای واقعیت نیست (مفهوم آزادی فردی مفهومی بالاتر از آن است كه در سال 1300 برای آن جشنی برپا شود)، اما این موضوع گیبسون را از فریاد زدن درباره آن باز نمی دارد. این فریاد با مجموع حركات افتخارآمیز شجاع دل كه حماسه ای اكشن با روح شمشیربازی های كلاسیك هالیوود است متناسب می شود. آنچه كه افراد از فیلم به خاطر می سپارند صحنه های وافر جنگ، خون و خشونت است. از نقطه نظر تكنیكی «شجاع دل» كار بسیار جالبی از حضور انسان و اسب در صحنه نبرد ارائه كرده است. گیبسون قشونی را كه به نظر می رسد هزاران مرد سوار بر اسب باشند و نیز پیاده نظام را به صف می كند. صحنه های جنگ او شلوغ نمی شود: استراتژی را متوجه می شویم و از تاكتیك ها اگرچه در مورد بعضی مشكوك هستیم، لذت می بریم. (آیا در قرن چهاردهم واقعاً صحنه جنگ به آتش كشیده می شد؟)

گیبسون در اینجا تاریخ را به تصویر نمی كشد بلكه اسطوره مورد فیلم اوست. ویلیام والیس ممكن است یك شخصیت وافعی بوده باشد اما «شجاع دل» بیشتر وامدار شاهزاده وایلانت Valiant، راب روی Rob Roy و مد مكس Mad Max است. به محض اینكه دریابیم فیلم یك بازسازی تاریخی نیست (كه خیلی زود این اتفاق می افتد)، دیالوگی كه درون مایه جدید دارد را می پذیریم.

در این فیلم شخصیت مقابل (آنتاگونیست) والیس شاه ادوارد اول (لانگ شنكس Logshanks) است كه این نقش را پاتریك مك گوهام Patrick MacGooham با زیركی ایفا می كند. او مرتب تفسیر وقایع را بر مبنای سیاست تجربی خود ارائه می كند و این موضوع سرگرم كننده است چراكه معمولاً اشتباه حدس می زند. پسر ادوارد، شاهزاده ویلز Wales (پیتر هانلی Peter Hanly) یك ابله از خود راضی است و با زنی فرانسوی فقط بنا به دلایل سیاسی ازدواج كرده است.


پرنسس، با نقش آفرینی هنرپیشه فرانسوی سوفی مارسو Sophie Marceau، خیلی همسر خود را مورد تحسین قرار نمی دهد، مردی كه بیشتر اوقات را با دوست خود می گذراند (تا زمانی كه شاه در حالی كه طاقت خود را از دست داده ، این دوست را از پنجره قصر به بیرون پرت می كند).

ادوارد، پرنسس را برای پیشنهاد شرایط نزد شجاع دل می فرستد، اما خیلی زود پرنسس همه رازهای كشور را بیرون می ریزد. پرنسس دومین عشق زندگی والیس است، اولی، مورون Murron (كاترین مك كورماك Catherine McCormack) عشق زمان كودكی او بود كه با او مخفیانه ازدواج كرده بود.

این شخصیت ها متعلق به مجموعه سرسختی هستند (جائی كه والیس به دوست زمان كودكی خود هامیش Hamish می رسد، آنها برای تفریح به طرف هم سنگ پرت می كنند و وقتی اسكاتلندی ها زخم را می سوزانند تمام آن چیزی كه می گوید اینست كه: پسر این صبح بیدارت می كنه!) این موضوع گاهی اوقات یك ژست خودپرستانه به نظر می رسد. حقیقت اینست كه نمی دانم آیا كسی بهتر از گیبسون می توانست آنرا كارگردانی كند یا نه. گیبسون سپاهیان، افراد مهاجم و جلوه های ویژه خود را مرتب می كند و دنیای تخیلی ای را می آفریند كه سرگرم كننده و دلهره آور است.

و به عنوان شجاع دل، گیبسون نقش خود را با زرق و برق ایفا كرده و با طنز كنایه آمیزی به پایان می رساند. او استراتژیست صحنه های نبرد است، استراتژی ها و اسلحه های جدید ابداع می كند و از هر جهت بر انگلیسی ها پیشی می گیرد، افراد خود را در جنگ هدایت می كند، در حالی كه صورت خود را مثل تماشاچیان فوتبال رنگ كرده است. اما هنرپیشه های زیادی نمی توانند آنچه را كه گیبسون انجام داده، ارائه دهند.


http://muharram92.com
تی شرت محرم

حرمت عشق...
ما را در سایت حرمت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ??? hormatteshghe بازدید : 385 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 11:40